ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 |
داستان
سه روز پس از تولدم در حالی که در گهواره ی ابریشمی دراز کشیده بودمو با تعجب به جهان تازه ی اطرافم می نگریستم و دست و پا می زدم،مادرم از دایه پرسید:امروز فرزندم چطور است؟
ادامه مطلب ...دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت
و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش
*زیر گنبد کبود ، دوتا عاشق بودن و کلی حسود ...
تقصیر همون حسودا بود ،
که حالا شده یکی بود ، یکی نبود !!!!!!*
عاشقانه
دلم کاردست است! خودم بافتمش، تارش را ازسکوت،
پودش را ازتنهایی... همین است که خریدارندارد...