گـــوش هـایـم را مـے گیـرم چــَشم هـایـم را مـے بنـدم و زبــانَـــم
را گـاز میگـیــرم ولـــــــــــے . . .
به نام ایزد
یک دو حرفی مانده است اندر دلم,گویم یا نگویم
چون سزاوارش ببینم ترسم آخر,گویم یا نگویم
*زیر گنبد کبود ، دوتا عاشق بودن و کلی حسود ...
تقصیر همون حسودا بود ،
که حالا شده یکی بود ، یکی نبود !!!!!!*
ببین دختر جون.....
روزی که ازدواج میکنی اونی که میخنده مادرته
چون تو داری خوشبخت میشی و تو رو تو لباس
عروسی میبینه اما اونی که غم داره و از درون
از جدا شدنت اشک میریزه
ادامه مطلب ...